مرکز عدالت برای کودکان: «تبعیض مبتنی بر سن علیه کودکان»؛ «چگونگی نقض حقوق کودکان از طریق تقاطع نژادپرستی، جنسیتگرایی و تواناییگرایی» و ضرورت شناسایی موانع گفتمانی و ساختاری در تحقق حقوق بشر کودکان، پروفسور ربکا ادمی استاد دانشگاه استکهلم را به نگارش کتابی با عنوان «کودکگرایی، تقاطعگرایی و حقوق کودک» واداشته است.
ربکا ادمی در تشریح چرایی نگارش این کتاب در گفتگویی در روز ۲۴ آگوست ۲۰۲۴ میگوید: این کتاب نظریهای انتقادی درباره تبعیض و پیشداوریهای مبتنی بر سن علیه کودکان ارائه میدهد. این کتاب به سؤالاتی میپردازد که به نظر میرسد در مورد چگونگی بررسی بیعدالتی علیه کودکان به عنوان یک گروه ناهمگون در ارتباط با کنوانسیونهای کلیدی حقوق بشر بینالمللی سازمان ملل، تا حد زیادی نادیده گرفته شدهاند. علاوه بر این، این کتاب دیدگاههایی ارائه میدهد درباره چگونگی تحلیل نقض حقوق کودکان از طریق تقاطع نژادپرستی، جنسیتگرایی و تواناییگرایی.
او میافزاید: این نظریه با بررسی انتقادی مسائل حقوق بشر در دوران کودکی از طریق تقاطعگرایی و افزودن لایهای از کودکگرایی—پیشداوریها و تبعیضهای مبتنی بر سن علیه کودکان—به اشکال نژادپرستی، جنسیتگرایی و تواناییگرایی، به حوزه مطالعات حقوق بشر کمک میکند.
به گفته پروفسور ادمی در این اثر، موانع گفتمانی و ساختاری در تحقق حقوق بشر کودکان، شناسایی و بر موانعی که از تقاطع نژادپرستی و کودکگرایی، تقاطع جنسیتگرایی و کودکگرایی، و تقاطع تواناییگرایی و کودکگرایی ناشی میشود، تمرکز میشود.
او معتقد است این کتاب نظریهپردازی ضروریای برای پرداختن به نقض حقوق بشر در دوران کودکی فراهم میآورد. این نظریهپردازی، تنشهای بین کودکگرایی از یک سو و مفاهیم برابری و عدم تبعیض کودکان از سوی دیگر را آشکار میکند. او با توضیح اینکه با این اثر، خواننده با واژگان جدیدی که به تبعیض مبتنی بر سن علیه کودکان مرتبط است، آشنا میشود، میگوید: حقوق کودک را میتوان به عنوان یکی از ضعیفترین زنجیرهها در چارچوب حقوق بشر بینالمللی دانست. طیف گستردهای از عناوین در زمینه نظریه انتقادی حقوق بشر وجود دارد، اما در اینجا به نظر میرسد که کودکان به عنوان یک زیرمجموعه در نظر گرفته میشوند که در آن بزرگسالان معیار هستند. به همین ترتیب، مطالعات درباره پیشداوریها معمولاً مفهوم تبعیض مبتنی بر سن علیه کودکان را شامل نمیشوند.
در کتاب «کودکگرایی، تقاطعگرایی و حقوق کودک» نوشته «ربکا ادمی» آمده: بهکارگیری کودکگرایی و تقاطعگرایی در مطالعات حقوق کودک به معنای پذیرش دو فکر به ظاهر متضاد بهطور همزمان است. توضیح گفتمانهایی که کودکان را محدود میکند، و در عین حال، اذعان به این واقعیت که کودکان توانایی دارند تا این گفتمانها را به شیوههای مختلف به چالش بکشند و به پرسش بگیرند. برخی معتقدند که استفاده از نظریه انتقادی در مطالعات حقوق کودک، با تمرکز بر وضعیتهای غیرایدهآل سوءاستفاده از کودکان (که در فصل دوم به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است)، نابرابری را تقویت میکند، اما من استدلال میکنم که این گفتمانهای غالب درباره نژادپرستی، جنسیتگرایی، تواناییگرایی و کودکگرایی هستند که نابرابری و تبعیض تقاطعی علیه کودکان را تقویت میکنند.
نظریه انتقادی برای پرسش، تأمل و در نهایت تغییر چنین گفتمانهای سرکوبگر اجتماعی به کار میرود. بنابراین، کودکان زمانی که ستم و سوءاستفاده به عنوان مشکلات ساختاری از طریق مفهوم کودکگرایی آشکار میشود، به «قربانیان منفعل» تبدیل نمیشوند؛ بلکه برعکس، وقتی این مسائل به عنوان مشکلات سیاسی و اجتماعی مطرح میشوند، میتوان از طریق سیاست، قانون و تغییر باورهای اجتماعی به مقابله با شیوههای گفتمانی تبعیض پرداخت.