ازدواج اجباری عامل ۲۰ درصد خودکشی نوجوانان در ایران

سازمان ثبت احوال خودکشی را با ۳.۸۹ درصد مرگ ها، پنجمین دلیل مرگ نوجوانان اعلام کرده که یک پنجم آن به دلیل ازدواج اجباری اتفاق می‌‌افتد.

نقش مهم آموزش‌و‌پرورش در ارتقای سلامت روان و اجتماعی دانش‌آموزان 

سیدحسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفت‌وگو با تپش معتقد است وزارت آموزش‌و‌پرورش نقشی اساسی در ارتقای سلامت روان و اجتماعی ایفا می‌کند و لازمه این امر نیز استقرار مددکاران اجتماعی در مدارس است. با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

چه عواملی باعث می‌شود تا دانش‌آموز دست به خودکشی بزند؟

عوامل مختلفی دخیل است. در بعد فردی، ناکامی، شکست در رابطه و دوستی با جنس موافق یا مخالف، ناتوانی در موفقیت در تحصیل، وجود برخی اختلالات، عدم مهارت‌های فردی مانند کنترل اوضاع، انجام خطاهای احتمالی و بزرگ کردن آن خطا برای خود ــ البته در مواردی ممکن است خطا بزرگ هم باشد ــ مطرح نکردن خطا به‌دلیل ترس از آبروی خود، خانواده یا طرف مقابل، عدم تامین نیازها، تعرض و اختلالات روانی از جمله عواملی است‌ که می‌تواند در سوق دادن فرد به سمت خودکشی دخیل باشد. در حوزه خانواده، مواردی مانند طلاق و اعتیاد در خانواده، حضور درخانواده‌ای‌ که در آن خشونت به کرار رخ می‌دهد، خانواده‌های پرتنش یا بی‌تفاوت، خانواده‌هایی‌که مهارت لازم برای مواجهه با مشکلات کودکان یا مداخله در بحران را نداشته یا خودشان مهارت حل تعارض را ندارند و عدم تامین نیازهای‌کودک یا نوجوان توسط خانواده به‌دلیل فقر ممکن است فرزند را به مسیر نادرست خودکشی هدایت‌ کند. هرچه شدت و تاثیرگذاری این عوامل بیشتر باشد، احتمال این‌که فرد به سمت خودکشی و اقدام به فوت قدم بردارد، افزایش پیدا می‌کند. همچنین هرچه این عوامل قوی‌تر باشد، احتمال انتخاب روش‌های خشن برای خودکشی هم بیشتر می‌شود. در بحث جامعه باید به چند مسئله توجه‌ کرد. محیط مدرسه، دوستان هم محله‌ای، پارک، محیط کار از جمله فضاهایی است که کودک از آن تا حدی تاثیر می‌گیرد. گاهی حتی یک برخورد نامناسب درمحیطی‌ که‌ کودک حضور دارد نیز ممکن است باعث تاثیرپذیری در او شود. 

بخش دیگر شرایط اقتصادی جامعه است‌. اگر کودک و نوجوانی توان استفاده ازمنابع اجتماعی، دسترسی به خدمات تخصصی مشاوره، روان‌شناسی ومددکاری‌اجتماعی نداشته‌باشد یا در  زمان مناسب به این موارد دسترسی پیدا نکند، احتمال‌انتخاب خودکشی در او افزایش می‌یابد. مورد دیگر بحث سرمایه اجتماعی است و در این بین، اگر میزان آن در جامعه‌ای ناچیز باشد، یکی از تبعات آن افزایش آسیب‌های اجتماعی است. برخورداری از حمایت اجتماعی مسأله دیگری است که‌ کودکان به آن نیاز دارند، در صورتی ‌که این حمایت‌ها به‌موقع وکافی دراختیارشان نباشد، ممکن است آنها را به سمت اقدام ناپسند خودکشی سوق دهد.

سهم نظام آموزش‌و‌پرورش در ارتقای سلامت دانش‌آموزان چقدر است؟

من همیشه‌ گفته‌ام آموزش‌و‌پرورش بهترین بستر برای ارتقای سلامت روانی و اجتماعی است و هیچ محیطی به این اندازه مؤثر نیست، به این علت‌ که سه ضلع مثلث یعنی دانش‌آموز، اولیای خانه و اولیای مدرسه در این محیط حضور دارند. دانش‌آموز با احتساب دوره پیش‌دبستانی حداقل ۱۴ سال از عمرش را در مدرسه سپری می‌کند، یک معلم ۳۰ سال در آموزش‌و‌پرورش است، دانش‌آموزان بیشترین ارتباط را با همسالان، هم‌کلاسی‌ها و هم‌محله‌ای‌های خود دارند و به همین دلیل است ‌که می‌گویم هیچ بستری به اندازه آموزش‌و‌پرورش برای ارتقای سلامت روانی و اجتماعی دانش‌آموزان مؤثر نیست. مدرسه نسبت به سایر محیط‌هایی‌که بچه‌ها در آن حضور دارند، یک محیط مورد وثوق و قابل اطمینان است، اما مشکل، شناسایی افراد دارای ریسک بالاست‌ که می‌تواند در مدرسه انجام شود. مدارس مشاور دارند که البته تعدادشان هم کافی نیست اما ما مددکار اجتماعی نمی‌بینیم، در حالی‌که حضور یک مددکار اجتماعی در کنار کار تیم تخصصی روان‌شناسی به‌راحتی منجر به شناسایی افرادی می‌شود که افکار مربوط به خودکشی در سر دارند. با استفاده از این روند، چنین افرادی شناسایی شده و پس از برقراری ارتباط با خانواده آنها می‌توان شرایط‌شان را از نزدیک بررسی‌ کرد. پس ازبررسی‌ها و همچنین دسترسی به موقع دانش‌آموزان به منابع اجتماعی درون سازمانی، درون آموزش‌و‌پرورش یا خارج از آن، می‌توان مانع از اقدامات ناگوار بعدی شد. به نظر من، آموزش‌و‌پرورش یکی از بهترین بسترهاست، به شرط این‌که مددکاران اجتماعی در آن مستقر شوند، اما متاسفانه در این خصوص هیچ دغدغه‌ای در طول بیش از چهار دهه فعالیت نمی‌بینیم، در حالی‌که استقرار مددکار اجتماعی و حضور مشاور می‌تواند به ارتقای سلامت اجتماعی، شناسایی به موقع بچه‌ها، کمک به آنان و آموختن مهارت‌های مداخله‌ای کمک‌ کند. اینها فواید حضور مددکار اجتماعی در مدارس است اما هیچ اهتمام عملی برای استقرار مددکار اجتماعی در مدارس دیده نمی‌شود. حال اگر طرف زندانی شود، کلی هزینه‌ می‌کنیم تا از او در زندان نگهداری شود. به اعتقاد من، هرچه در حوزه آموزش‌و‌پرورش کار کنیم، به همان میزان از حجم مراجعان به کلانتری‌ها، دادگستری‌ها و زندان‌ها کاسته خواهد شد؛ درک این موضوع کار سختی نیست اما نمی‌دانم چرا به این موضوع توجه نمی‌شود.

آیا می‌توان گفت آموزش‌و‌پرورش دچار ناکارآمدی شده‌است؟

ظرفیت‌های آموزش‌و‌پرورش به دلیل ویژگی‌هایی‌که به‌آن اشاره کردم، بسیار بیشتر از آن چیزی است که دارد به آن‌عمل می‌کند. در حوزه ارتقای سلامت روان اجتماعی، این سیستم با وجود این‌که درگیر مشکل نیروی انسانی، ساختار و بودجه است اما دست‌کم در چند سال اخیر آموزش‌و‌پرورش ورود کرده و اقداماتی انجام داده که یکی از آنها راه‌اندازی «خط نماد ملی ۱۵۷۰» است (خط اورژانس یا خط فوریت دانش‌‌آموزی، سامانه‌ای است ‌که برای ارائه خدمات مشاوره‌ای و روان‌شناختی به صورت رایگان برای دانش‌آموزان، والدین و البته فرهنگیان در نظر گرفته شده‌است. این خط هر روز به‌جز روزهای تعطیل، از ساعت هشت صبح تا هشت شب، به مدت۱۲ساعت، پاسخگوی تماس‌گیرندگان ازهراستان و شهرستان است.) علاوه بر این، برنامه نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان نیز دارد که در بحث آموزش مهارت‌های زندگی کار می‌کند اما با توجه به ظرفیت موجود در آموزش‌و‌پرورش ما نیازمند برنامه‌هایی هستیم که فراگیری، جامعیت، کفایت، پایداری و در نهایت اثربخشی داشته باشد. به نظر من دراین حوزه، حاکمیت، سازمان برنامه‌و‌بودجه،سازمان اداری استخدامی،مجلس، دولت و تمام ظرفیت‌ها باید پای کار بیایند تا کارآمدی آموزش‌و‌پرورش در حوزه اجتماعی بیش از آن چیزی باشد که در حال حاضر شاهدش هستیم. 

منبع: نتایج پژوهش انجمن دفاع از حقوق کودک منتشره در جام جم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا